خاطره ی مسجد کوفه
مسجد کوفه نماز را به جماعت خواندم ….. امام جماعت که بود را نمی دانم …. فقط می دانم کل نماز تمام حواسم پی ِ محراب ِ طلا گرفته ی خـــــــــــــــآلی از علی …….
مسجد کوفه نماز را به جماعت خواندم ….. امام جماعت که بود را نمی دانم …. فقط می دانم کل نماز تمام حواسم پی ِ محراب ِ طلا گرفته ی خـــــــــــــــآلی از علی …….
امشب همه دعای فرج می خوانند… و من از ترس به گوشه ایی پناه می برم…. سراسر دلشوره و دلهره چرا که دعای فرجت، بوی قتلگاه می دهد!! هنوز در گوشم می پیچد عجل...
مگر از حسینیه های کوفه برای حسین نامه ننوشتن؟ همه مساجد شهر نامه دادند!حتی بچه های مسجد کوفه… مگر عاشقان اهل بیت،محبان حسین،محبان علی دست به قلم نشدند؟ پس 18 هزار نامه از کجا بود؟...
او خواهد آمد و کوفه را پایتختش قرار می دهد تا پایانی باشد بر سفر بی پایان حسین…
نامه هایی که برای آمدنت انداختیم در چاه جمکران… رکورد نامه های کوفیان را زد…
آقا بیا شهیدان ثابت کردند اینجا کوفه نیست!
نامه نوشتند بیا ما تا آخر ایستاده ایم! راست می گفتند کوفیان تا آخرش ایستادند و کشتن امام زمانشان را نظاره کردند!
علی را کشتند چون یارانه ثروتمندان را قطع کرد تا حق نیازمندان را بدهد
حرف کوفه وسط نبود حسین به عشق کربلایی شدن راهی نینوا شد!
انان که حسین را منهای سیاست می خواستند کشتن او را به تماشا نشستند.