روایتی از لحظات زنده به گور شدن شهدای غواص
تصورش هم زنده به گورم میکند..هوایِ داغِ جنوب..لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..دست و پاهای بسته..دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..نمیدانی...
تصورش هم زنده به گورم میکند..هوایِ داغِ جنوب..لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..دست و پاهای بسته..دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..نمیدانی...
بیشتر