سینه خیز تا محرم
بالگدی ازشهرالله بیرونم کردند
سینه خیز خود رابه محرم خواهم رساند (نفس های به شماره افتاده است)
وقتی ماه رمضان آمدچقدرخوشحال بودم!چقدربرنامه ریزی کرده بودم برای تغییری که دیگر برگشتی درآن نباشد
چقدرشب های قدرتلاش کردم بهترین سال را برای خودم رقم بزنم
ولی همینکه شهرالله تمام شدهنوز چندماهی نگذشته بود که بازهمان آش وهمان کاسه
همان آدم قبلی شدم وبسیاربدتر !و ناگهان یک سقوط معنوی که …
حالاهرثانیه بازخم های روحیِ بسیارخود راباحالت سینه خیز به سمت شهرالحسین میکشانم
دیگرطاقت ندارم نفس های آخرم است