ساواک حلبی را هرگز نگرفته و نخواهد گرفت
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر شجونی در خاطره ای کوتاه، درباره اینکه ساواک حلبی را هرگز نگرفته و نخواهد گرفت میگوید :
خدا شاهد است یک بار من زندان بودم و داشتم تعهد می نوشتم تا آزاد شوم و رئیس ساواک وقت [تهران]- یعنی سرهنگ مولوی- به من گفت دیروز زن و بچه ات آمده بودند به دیدنت و همه شان مریض و گرفتار بودند. تو چرا با این وضعیت کاری انجام می دهی که خودت را گرفتار کنی و زندانی شوی؟ این بار که بیرون می روی مانند آقای حلبی رفتار کن. ما هرگز او را نگرفته ایم و نخواهیم گرفت.
⚠️ تو هم مانند او با بهایی ها مبارزه کن. چرا می روی بالای منبر و علیه شاه و درباریان سخنرانی می کنی.
او زمانی این حرف ها را می زد که من در حال نوشتن تعهد بودم. داشتم می نوشتم که اینجانب برخلاف مصالح عالیه کشور اقدام نکنم و… در حال نوشتن آن بودم که سرهنگ مولوی به من گفت وقتی رفتی بیرون با بهایی ها مبارزه کن و مطمئن باش هیچکس با تو کاری نخواهد داشت. من هم قبول کردم و گفتم بسیار خب. از این به بعد من علیه بهایی ها صحبت می کنم اما من لقمه درشت بر می دارم. گفت یعنی چه؟ گفتم یعنی اینکه من به منبر می روم و می گویم امیر عباس هویدا بهایی است، تیمسار سمیعی بهایی است، مهندس روحانی وزارت کشاورزی بهایی است، پزشک شاه، هژبر یزدانی و… بهایی هستند.
📚 منبع: روزنامه روزگار، ش۱۵۶۴، یکشنبه ۲/۵/۱۳۹۰، ص۸۱