بازم شروع شد
رفته بودم پیرایشگاه تااومد نوبت من بشه
آقای آرایشگر ازلج ما بحث سیاسی پیش کشید بایکی از اینایی که داشت موهاشون راکوتاه میکرد
زیرلب گفتم بسم الله شروع شد….
داشت میگفت حاجی به کی رای میدی گفت من رای نمیدم چون برای من هیچ فرقی نداره بعدشم اونا هرکیا بخوان ازصندوق بیرون میکشند
گفت خوب حالا اگه قرار بود به کسی رای بدین به کی رای میدین جواب داد معلومه همونی که ازصندوق میادبیرون آقای…
دیگه طاقت نیاوردم گفتم:
حاجی ببخشید مگه نمیگین هرکیا میخوان از صندوق بیرون میارند پس چرا میگین آقای…را بیرون میارند که باخودشون هم مشکل داره بنابراین خیلی خر باید باشند که اسم دشمنشونا بیرون بیارند
گفت حالا مایک چیزی گفتیم ما که نمیخوایم رای بدیم
گفتم رای دادن چه ربطی داره به مسائل کشور رای دادن نشانه ی تایید نظام اسلامیه چرا مغالطه میکنی خوب برو رای بده حالا میبینی همشون یک جورند سفید بنداز
دراومد گفت که شما جوونی کلت داغه همه جوونا اهل جنجال وشلوغ بازیا غلوهستند
منم گذاشتم توی کاسش گفتم همه پیرمردها هم
مثل عمرسعد مصلحت اندیشن به خاطر نون گندم ملک ری سر امام زمانشون را میبرند
کتکا نخوردم ولی خوب نگذاشتم هم دشمن شاد بشه مملکتم