ازدواج یک انقلابی متفاوت از دیگران
انگار همین دیروز بود که بااو آشنا شده بودم
چقدر زود گذشت هشت سال دوستی و رفاقت جانانه
دقیقا هشت سال قبل اولای مهر بود که با او آشنا شدم اولین تجربه ی رفاقت توی یک شهر غریبی که تازه به آن مسافرت کرده بود خیلی از تریپ او خوشم اومد، انگار افکار همدیگه را از توی هوا میخوندیم سالها باهم رفاقت دوستی کردیم اما نه دوستی که پر باشد از لوس بازی!!! بلکه هرروز یک رقابت و یک زیرآب زنی سنگین برای یکدیگر داشتیم
یادمه سرکلاس نشسته بودیم که همین جور من را پیش معلم خراب میکرد، اونقدری که معلم شاکی داشت میشد و میخواست من را ازکلاس اخراج کند،من هم با نقشه ای چندتا ازبچه های کلاس را خریدمشون تا فقط حال اونا بگیرند
نمیدونستم کار اونقدر جدی میشه که استاد اون را ازکلاس اخراج کند و چندروز هم به خاطر این دعوای معلم وشاگردی سر کلاس نیاد
سال ها باهم یک دل شدیم و مشورت میگرفتیم که چگونه باید آرامان هایی که در ذهنمان بود را بسازیم
اما تمامی آن روزها گذشت و شد خاطره
او ازدواج کرد و به او تبریک میگویم…
همیشه ترسم این بود بعد ازدواجش اون همه آرمان ها از سرش بپرد وسرگرم دنیا شود
می ترسیدم مثل خیلی دیگه از جووون ها که ازدواج میکنند و سرگرم زندگی میشوند و اصلا یادشان میرود ما ماموریتی بالاتر داریم اوهم فراموش کند
اما وقتی دعوت شدم به عروسی او و مجلسشان را دیدم فهمیدم نه این ترسم بی مورد بوده است خوشبختانه
یک انقلابی و آرمان گرای واقعی شب عروسی اش فراموش نمیکند آرمان هایش را
از نوشابه ای استفاده میکند که تولیدوطنش باشد و در آن شب مهم فراموش نمیکند او دشمن اسرائیل است و یک جنگجو
در شب عروسی اش نمیگوید یک شب که هزارشب نمیشود وهرغلطی بخواهد بکند بلکه او سالها منتظر همین یک شب است که خود را نشان دهد وثابت کند یک انقلابی وآرمان گرای به تمام معناست
به جای صدای موسیقی و اختلاط زن ومرد و رقص و آواز وهرزگی، از شیرینی مومنانه ی خودش استفاده میکند که آنرا ذخیره کرده برای چنین شبی زیرا که پیغمبر فرمود مومنان شیرین اند همچون عسل
این مطلب تقدیم به برادر و دوست عزیزم
به مناسبت ازدواجش در سالروز ازدواج حضرت زهرا (س) وعلی بن ابی طالب (ع)
مبارک ها باشد انشالله..
🙂