راه مسجد
راه مسجد را
بر علی می بست
اگر غلاف
بر بازویش
نمی نشست..!!
امشب صدای اذان که می آید
پدر در کنار سفره نیست
فُزت و ربِ الکعبه
امشب دوباره
خودم…
قرآنم….
کتاب دعایم….
راهی جای می شویم….
که دوباره
عـــلـــی و فرزندانش
می شوند واسطه ی ندانم کاری های من!!!
کاش امشب ،
” آدم ” شوم !!!
کاش امشب “ح س ی ن ی ” شوم!!!
کاش امشب ، مهر شهادتم امضا شود….
کاش امشب ،راهی حرم عشقه خدا حسینِ ارباب شوم
خاطره ی مسجد کوفه و ابن ملجم میگوید
زیاد به مقدس مآبی افراد صف اول نگاه نکن
شاید "قاتل" همان باشد
مسجد کوفه
نماز را به جماعت خواندم .....
امام جماعت که بود را نمی دانم ....
فقط می دانم کل نماز
تمام حواسم
پی ِ محراب ِ طلا گرفته ی خـــــــــــــــآلی از علی .......
خدایا
خودت را خسته نکن
سه شب که هیچ
سی شب دیگر هم شب قدر بود
باز قدر نمی دانستیم!
امشب راه که می روی حواست باشد
تنت به تن که می خورد
آری امشب راه بندان فرشته هاست
آمده اند برای تو امضا بگیرند
از امام زمان...
برای دانلود شبانه
قید خواب را می زنیم
ولی برای مناجات شبانه
قید خدا را
خدایا بسوزان گناهانم را
بگذار لااقل دنیا یک هلوکاست واقعی ببیند!
خدایا خوب می دانم من که قدر نمی دانم
اما اگر امشب آمدم شب قدری
تو قدر بدان و کار را تمام کن!