اینجا کوفه نیست
آقا بیا
شهیدان ثابت کردند
اینجا کوفه نیست!
انگار همین دیروز بود که بااو آشنا شده بودم
چقدر زود گذشت هشت سال دوستی و رفاقت جانانه
دقیقا هشت سال قبل اولای مهر بود که با او آشنا شدم اولین تجربه ی رفاقت توی یک شهر غریبی که تازه به آن مسافرت کرده بود خیلی از تریپ او خوشم اومد، انگار افکار همدیگه را از توی هوا میخوندیم سالها باهم رفاقت دوستی کردیم اما نه دوستی که پر باشد از لوس بازی!!! بلکه هرروز یک رقابت و یک زیرآب زنی سنگین برای یکدیگر داشتیم
یادمه سرکلاس نشسته بودیم که همین جور من را پیش معلم خراب میکرد، اونقدری که معلم شاکی داشت میشد و میخواست من را ازکلاس اخراج کند،من هم با نقشه ای چندتا ازبچه های کلاس را خریدمشون تا فقط حال اونا بگیرند
نمیدونستم کار اونقدر جدی میشه که استاد اون را ازکلاس اخراج کند و چندروز هم به خاطر این دعوای معلم وشاگردی سر کلاس نیاد
همان هفته ایی
که مسئولین با چفیه عکس می گیرند
و صدا و سیما هزار باره فیلمهای تکراری را تکرار
هفته دفاع مقدس می گویند!!
وقتی فکه و فاو و شلمچه را می بینم
خوب حس میکنم
کربلا رفتن مراد نیست
باید کربلای خود را بسازیم...!
پایش را کرده بود در یک کفش...!
چرا که پای دیگرش را
گذاشته بود در میدان مین!
مادر با هزار مکافات بچه ها را خواباند
اما دوباره صدای سرفه های بابا آنها را بیدار کرد
این قصه هزارویک شب
مادر و بابای شیمیایی است
می دانست بعد جنگ
عده ایی با نامش بازی می کنند
برای همین گمنام پرید...
زیارتگاه فاطمه قتلگاه شهدای احد بود
و این یعنی
بانی راهیان نور هم زهراست.
لینک دانلود فیلم تصویر: شماره 1 شماره2
خیلی وقت نمیشه
حدودا چند ماه پیش
رفته بودم آسایشگاه جانبازان
واقعا چه آدم هایی پیدا میشن میگفت 25 ساله روی همین تخت خوابیده و فقط منظره ی روبه روش که چند تا درخت سرو بیشتر نبود را می بینم
آدم گاهی اوقات بد نیست ازنزدیک ببینه یه سری مثل خودامون چی کارمیکنن برای مقدساتشون چه سختی ها که نمیکشن
و من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر