راه مسجد
راه مسجد را
بر علی می بست
اگر غلاف
بر بازویش
نمی نشست..!!
امشب صدای اذان که می آید
پدر در کنار سفره نیست
فُزت و ربِ الکعبه
خاطره ی مسجد کوفه و ابن ملجم میگوید
زیاد به مقدس مآبی افراد صف اول نگاه نکن
شاید "قاتل" همان باشد
مسجد کوفه
نماز را به جماعت خواندم .....
امام جماعت که بود را نمی دانم ....
فقط می دانم کل نماز
تمام حواسم
پی ِ محراب ِ طلا گرفته ی خـــــــــــــــآلی از علی .......
در نماز
از پای تو تیر می کشند و عین خیالت نیست!
تازه می پرسی این خون ها روی سجاده چیست؟!
ولی وقتی
من به نماز می ایستم
گویا تیربارانم می کنند این قدر درد آورست برایم
شاید هم بیشتر! اصلا عین خیالم نیست
که یعنی نماز می خوانیم
اعتکافمان
بزرگداشت
تولد علی در کعبه است
دقیقا سه روز!
علی 25 سال و تو .....
حسابش از دست ما در رفت آقا چند سال عزلت و خانه نشینی؟
بزدل خیبر
پشت درب خانۀ
فاتح خیبر
نعره می کشد.
خبر دارد پیامبر علی را دعوت به صبر کرده است
پس با خیال راحت جلوی خانۀ علی زنجیر پاره کرده
و پهلوان بازی اش گل می کند.
به قرآن دلداری داد
با رفتن به روی نیزه ها می خواست بگوید
صفین تو را
کربلا مرا
غصه خوردن ندارد که...
علی را کشتند
چون یارانه ثروتمندان را
قطع کرد
تا حق نیازمندان را بدهد